امام رضا گفت «به بابات بگو ديگه به خواهرم چيزي نگه»
خادم اين روضه رضوان مي گفت دختر بچه شفا گرفته بود. با تب و تاب ازش سوال کردم چه ديدي و چه شنيدي؟دخترک با آرامشي خاص گفت هيچی. فقط پدرم را خبر کنيدپدر دخترک که رسيد طفل به گريه و هق هق افتاد: امام رضا گفت «به بابات بگو ديگه به خواهرم چيزي نگه»پدر که از شفاي کودکش بي قرار بود با شنيدن اين جمله اختيار از کف داد. نفسش که برگشت به خادم گفت: دخيل که بستم به امام رضا گفتم: مي خواي دخترمو شفا ندي شفا نده. اما برگردم قم به خواهرت گلايه خواهم کرد.
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0